۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

احمق ما مرده ایم ...*

دیشب نمی دونم چی زده بودم چی خورده بودم ؟ حالا هر چی حتما تو عالم هپروت بودم چون طی یک اس ام اس به جواد که مثل من آویزون بود نوشتم : همیشه بعد از تاریکی مطلق آروم آروم خورشید طلوع می کنه ، هر چند شب ما یلداست اما اونم بلاخره صبح می شه .
این و خدا شاهده من گفتم مدارک زنده ایی از جمله جواد و حاج آقا که پاش همیشه رو سیمه موجوده فقط جای مسعود خالی بود که بگه :آفرین ، آفرین

امروز اما نه چیزی خورده بودم نه چیزی زده بودم . خود خودم بودم وقتی صدرا سوال تکراری اش را در مسنجر پرسید و گفت : مادر جان به نظرت آخرش چی می شه ؟
گفتم : آخری نداره دیگه احمق ما مرده ایم .
صدرا اصرار داشت که هنوز نمرده چون لابد اونم مثل دیشب من در عالم هپروت بود اما ما واقعا مرده ایم وقتی روزنامه نگاری روزنامه نداشته باشه یعنی چی ؟ یعنی احمق ما مرده ایم


وقتی در آستانه سی سالگی باید انشای قدیمیه : می خواهید در آینده چه کاره شوید را مشق می کنیم . وقتی می خواهیم بنویسیم روزنامه نگار اما هیچ کس نمی داند اصلا چنین شغلی هم بوده یعنی ما نمرده ایم ؟


* نام کتابی از رسول یونان

۶ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بانو
ما مردهايم اما ناچاريم براي گول زدن خودمان هم شده يه چيزي بخوريم يا يه چيزي بزنيم و بگيم نه هنوز زنده ايم

منصور اولي گفت...

بانو اين بي خودي زد ناشناس

م.ب. گفت...

روزنامه نگاری که نباید شغل باشه آخه!

البته این نظر منه ها ولی خیلی روی این نظر کار شده تا به اینجا رسیده. باور کنین. باور نمیکنین؟ حق دارین خب.
ادامشو نمیگم تا هروقت دیدمتون براتون بگم چرا!

هر اسمی که می خواهید: گفت...

آفتاب نیوز هم دوباره غروب کرد تا ثابت شود سحر همیشه به طلوع منجر نمی شود

سحربانو گفت...

خوب شد شما گفتی وگرنه ما نمی دونستیم که با دولتی کم توان و بی تحمل طرفیم ما نمی دانستیم و فکر می کردیم اینجا آزادی داره بیداد می کنه تازه مدیونی فکر کنی از قبل هم آماده نبودیم

سحربانو گفت...

خوب شد شما گفتی وگرنه ما نمی دونستیم که با دولتی کم توان و بی تحمل طرفیم ما نمی دانستیم و فکر می کردیم اینجا آزادی داره بیداد می کنه تازه مدیونی فکر کنی از قبل هم آماده نبودیم