مدتهاست نه وبلاگ نویسی مثل قبل برایم لذت بخش است نه وبلاگ خوانی هنوز از دلیل این امر مطمئن نیستم اما دلم برای روزهای بلاگفا و نوشتن های پی در پی از زمین و زمان تنگ می شود .
شاید گسترش عضویت در شبکه های اجتماعی ، شاید حوادث ناخوشایندی که خودسانسوری نکبت باری را به جامعه وبلاگی تحمیل کرد شاید مسدود شدن یک شبه وبلاگ هایی که دوستشان داشتیم نمی دانم اصلا نمی دانم چرا اینطور شد اما دیگر وبلاگ و وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی آنچه به این نوع از ارتباطات مربوط می شود را مثل قبل دوست ندارم
شاید یکی از دلایل اش همین رصد شدن باشد توسط برادران گمنام و خوش نام که چپ و راست در حال سرچ کردن نام ات هستند که خدایی نکرده مبادا بادی از نشیمن گاهت خارج شده باشد و آنها بمانند در بی خبری
این روزها وبلاگ و بلاگ نویسی را دوست ندارم چون احساس آدمی را دارم که نشسته بر مستراح و دارد زور خودش را می زند و یکی بی در زدن و یالله گفتن وارد می شود و تو یک مرتبه می بینی شاش بند شدی
این روزها به فضای خصوصی بیشتری احتیاج دارم در فیس بوک هم تعداد زیادی از آدم های ناشناس و دوست نما را بلاک کرده ام نه اینکه مشغول کار خاصی باشم نه این روزها به دنبال حریم خصوصی می گردم حریمی امن که نه از رصد شدن خبری باشد نه از کنجکاوی بی امان دوستان ظاهری خبر نبودنم را هم نه تکذیب می کنم نه تایید می خواهم حریم خصوصی ام را حفظ کنم حریمی که فقط من و تعداد اندکی تاکید می کنم تعداد اندکی به آن اجازه ورود دارند می خواهم مدتی آسوده باشم و در امان از نگاهها و کنجکاوی های ادم ها جالب اینجاست این روزها آنهایی که خودشان به من دسترسی ندارند واسطه می تراشند و من در پاسخ واسطه ها هم باید به حذفشان بی اندیشم
* این نوشته حتی یکبار هم قبل از انتشار خوانده نشده است می خواهم چرک نویسی را در وبلاگ نویسی تجربه کنم نوشتن با همان حس و حال اولیه بدون در نظر گرفتن باید ها و نباید های دستوری همین
۳ نظر:
بانو اينجوري دل ما هم مي گيره آخه
اگه حريم خصوصی پیدا کردیم به ما هم بگو...
ترجیح میدم وقتی یکی بدون مقدمه میپره تو مستراح به جای شاش بند شدم با عرض معذرت ب....م به هیکلش.
***
راستی بازم به اندیسم یکی اشافه کن
ارسال یک نظر