۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

پیاده شو آخرشه

حال من شده مثل این آهنگ بنیامین که هی می گه از دلم پیاده شو آخرشه ، بعد می گه نه بمون ، نه برو ... خلاصه اینکه وقتی تکلیف تو با خودت روشن نیست معلومه که با مردم هم روشن نمی شه خودتم نمی دونی چه خاکی قراره بریزی توی سر خودت بعد یکی دیگه رو می کشی دنبالت که چی ؟ که بگی نه بمون . نه برو . خب بابا بره یا بمونه ؟
ولی از اینجاش خیلی خوشم می یاد که می گه از دلم پیاده شو آخرشه ، یاد این راننده تاکسی هایی می افتم که با آدم لج می کنن وسط راه می گن اصلا پیاده شو آبجی اخرشه . خب اون بدبخت هم کلافه می شه دیگه از بس تو گیجی ، آدرسُ مثل همیشه گم کردی می خوای از حافظه نداشته ات استفاده کنی به یارو گیر می دی . بپیچ سمت چپ ، نه نه ، سمت راست مستقیم برو ، آخ رد کردیم . انقدر راننده بدبخت رو دنبال خودت تو خیابون می کشی که یارو می زنه رو ترمز می گه : پیاده شو آبجی پیاده شو آخرشه ...
اینجاشو خیلی دوست دارم که می گه : از دلم پیاده شو آخرشه . عاقبت هر کس که آدرس ُ گم بکنه و هی آدرس عوضی بده همینه