این روزها هیچ کس وبلاگ نمی خونه اما اهمیتی هم نداره من همیشه عادت داشتم به نوشتن حتی یک بار سه تا کارتون بزرگ سررسید پر از نوشته خودم رو آتیش زدم. مدتها هم وبلاگ نوشتم و بعد اسیر دست فیس بوک شدم جایی که جمله های یک خطی و لایک های مصلحتی تنها کاریه که آدما می کنن. دیگه شعور وبلاگ نویسی و حتی دفترخاطره نویسی هم در فیس بوک نیست همین عادت نوشتن از نوجوانی من رو به سمت نویسندگی و روزنامه نگاری پیش برد. حالا که تنبلی برای نوشتن به من غلبه کرده دارم فکر می کنم چه اهمیتی داره که وبلاگ ها رو کسی دیگه نمی خونه مهم اینکه من بنویسم تا عادت نوشتن برگرده. اگر توی دفتر خاطره و سررسید نمی نویسم برای اینکه بتونم حفظشون کنم حالا این سر دنیا زندگی می کنم و نتونستم سررسید هایی که از سوزانده شدن در امان بودند رو با خودم بیارم. اما وبلاگ رو همه جا می شه برد.
اینا رو برای خودم می نویسم، مثل اینکه برای خودت توی یه سررسید بنویسی و بزاری روی میز ناهارخوری تا هر کس دوست داشت بخونه ، اما مردم سرگرم خوردن خوراکی های خوش مزه روی میز هستند و کسی به سررسید من نگاه هم نمی کنه.
اینا رو برای خودم می نویسم، مثل اینکه برای خودت توی یه سررسید بنویسی و بزاری روی میز ناهارخوری تا هر کس دوست داشت بخونه ، اما مردم سرگرم خوردن خوراکی های خوش مزه روی میز هستند و کسی به سررسید من نگاه هم نمی کنه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر