۱۳۹۲ تیر ۲۱, جمعه

دختر همسایه

هرگز در همسایگی ما پسری نبود
تا به شوق دیدنش از پنجره تا کمر تاب بخورم
دختری هم نبود تا از به زور خواب رفتن های ظهر تابستان
بگریزیم
روی آسفالت کوچه با گچ
رویای عشق ببافیم
در همسایگی ما
تنها پیرزن کری بود
که برای شنیدن اخبار
 صدای آژیر قرمز
و ناله مادران حبس گریه
آنجا که تنها پلاکی از جگرگوشه شان به یادگار می ماند
صدای تلویزیون را تا ته بالا می برد
من هم کر شدم
هم خبرنگار
حالا من
برای شنیدن اخبار
شنیدن صدای ضجه کودک سوری
زن مصری
و
صدای رویش ناگزیر جوانه های سبز ایرانی
صدای تلویزیون را تا ته بالا می برم
نمی دانم صدای اخبار من
پایان رویای عاشقانه کدام دختر همسایه خواهد بود

هیچ نظری موجود نیست: