۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

ماه در آغوش سحر















امواج آبی باد


در گرگ و میش بهاری بی رمق


ماه را در آغوشم نشاند


تو بودی


در امتداد دو ماه


یکی در آغوش من


دیگری سایه انداخته در باد




*برای نقاشی " ماه در آغوش سحر" تصویری که " بهمن زارعیان " از من کشید. استاد همیشه هام هر چند از او بی خبرم اما بدجوری دلم هوای آن آتلیه امن را کرده با بوی رنگ و تربانتین و ... نمی دونم هنوز هم نقشی که من از آفتابگردان کشیدم بر دیوار خانه استاد مانده یا نه اما این تصویر روبه روی تخت خواب من می ماند تا هر روز صبح اولین تصویری باشد که می بینم و به یاد بی آورم ماه در آغوشم سنگینی می کند .

۳ نظر:

حضرت خضر گفت...

عكس باز نميشه!

صدرا گفت...

سحر نقاشیه خیلی خوبه، منو گرفته، آخرش چند؟ من می خوامش

دست خیال گفت...

اون دو تا ماه ایهام جالبی بود.هر چند من با دیدن تصویر یاد ترکیب پریشان در باد افتادم.