فوبیایی بحث کردن را هم باید به پلیس فوبیا اضافه کنم، اصلا نمی فهمم چرا از بحث کردن فرار می کنم. اگر کسی جایی پشت سرم یا توی صورتم نگاه کند و زخم یا نیش بزند من آدم بحث کردن نیستم. خیلی زود و سریع موقعیت مورد نظر را ترک می کنم.
آدم مورد نظر را برای همیشه از زندگی ام حذف می کنم.
بیچاره آدمهایی که پشت سرم چرندیاتی بافته اند هیچ وقت نمی فهمند که چرا اینطوری ضربتی و یهویی از زندگی من حذف شده اند خیلی هایشان بارها تلاش کردند تا چرایی ماجرا را بدانند. اما من باز هم از بحث کردن طفره رفتم و اصلا حاضر نشدم در تله بحث و جدل یا انکار آنها و اصرار خودم گیر کنم. فکر کنم بدترین و غیرانسانی ترین تنبیه ممکن برای آن آدمها را در نظر گرفته باشم یعنی حذف صد در صدی آنها بدون هیچ توضیحی، اما قصد من اصلا تنبیه آن آدمها نبوده و نیست قصدم فقط گریز از بحث بوده. لزومی هم نمی بینم وقتی با کسی یا کسانی صادقانه و یک دل بوده ام و آنها روی دیگری هم داشته اند ارتباطم را ادامه دهم.
حالا فکر می کنم واقعا راهی نیست برای بحث کردن؟
برای نگاه کردن توی صورت آن آدم مورد نظر و گفتن اینکه خانم جان، آقا جان شما خیلی بی معرفت و بی شعور تشریف دارید.
شما غلط کردی پشت سر من این خزعبلات را بافته ای، زنیکه عوضی اصلا تو گه می خوری با این ژست های مکش مرگ من روشنفکریت مردم را فریب می دهی ولی در افکار درونیت هنوز همان زنیکه لچک به سر خاله زنکی هستی که بودی و این خارج آمدن چیزی به ارزش های نداشته ات اضافه نکرده است، تو خودت چه گهی هستی که به خودت اجازه میدی درباره من اینطوری حرف بزنی و قضاوت کنی؟
زنیکه فلان فلان شده گه خوردی این حرف مزخرف را پشت سر من زدی. کوفتت بشه نون و نمکی که با هم خوردیم و ...
وای خدای من نه من آدم این بحث های بیهوده نیستم.
خب که چی؟
آخر کدام بحث با آدمی که هیچ بدی به او نکردی و او جز حسادت و تنگ نظری نگاه دیگری به تو نداشته قرار است به قربون دست و پای بلوریتون و ببخشید که سو تفاهم شده بود ختم شود؟
آخر کدام بحث با آدمی که نمک خورده و نمکدان شکسته قرار است به بوس و بغل ختم شود؟
اصلا همان بهتر که من فوبیای بحث کردن داشته باشم. آدم های تنگ نظر را با یک دکمه دیلیت از زندگی حقیقی و مجازی ام حذف کنم و خلاص.
خوبی ماجرا اینجاست که روحیه قوی هم در این حذف کردن دارم یعنی با تصمیم و دکمه حذف ظرف چند ثانیه شخص مورد نظر برای همیشه از زندگی من حذف می شود. به این نکته که خوب فکر می کنم می بینم آن آدمها حتی اگر ظاهر ماجرا عمیق باشد یک رابطه سطحی و بی ارزش بودند و گرنه می شود رفیقی صمیمی و دوستی ریشه دار را با یک دکمه حذف کرد؟
نه امکان ندارد. من که تا امروز مجبور به حذف رفیق ریشه داری یا رابطه عمیقی نشده ام.
هر کس حذف شده در سطح بوده و چیزی به اسم رابطه واقعی بین ما وجود نداشته.
این فوبیای بحث کردن خیلی هم خوب است. حذف کردن اصلا از آن هم بهتر مگر آدمیزاد چقدر عمر می کند که تمام روابط سطحی و دم دستی اش را هم مجبور باشد مرتب بازبینی کند؟
بگذار فقط کمی زندگی کنیم وقت تنگ است رفیق
* در پاسخ به دوستی که مرا به بحث کردن توصیه می کرد...
آدم مورد نظر را برای همیشه از زندگی ام حذف می کنم.
بیچاره آدمهایی که پشت سرم چرندیاتی بافته اند هیچ وقت نمی فهمند که چرا اینطوری ضربتی و یهویی از زندگی من حذف شده اند خیلی هایشان بارها تلاش کردند تا چرایی ماجرا را بدانند. اما من باز هم از بحث کردن طفره رفتم و اصلا حاضر نشدم در تله بحث و جدل یا انکار آنها و اصرار خودم گیر کنم. فکر کنم بدترین و غیرانسانی ترین تنبیه ممکن برای آن آدمها را در نظر گرفته باشم یعنی حذف صد در صدی آنها بدون هیچ توضیحی، اما قصد من اصلا تنبیه آن آدمها نبوده و نیست قصدم فقط گریز از بحث بوده. لزومی هم نمی بینم وقتی با کسی یا کسانی صادقانه و یک دل بوده ام و آنها روی دیگری هم داشته اند ارتباطم را ادامه دهم.
حالا فکر می کنم واقعا راهی نیست برای بحث کردن؟
برای نگاه کردن توی صورت آن آدم مورد نظر و گفتن اینکه خانم جان، آقا جان شما خیلی بی معرفت و بی شعور تشریف دارید.
شما غلط کردی پشت سر من این خزعبلات را بافته ای، زنیکه عوضی اصلا تو گه می خوری با این ژست های مکش مرگ من روشنفکریت مردم را فریب می دهی ولی در افکار درونیت هنوز همان زنیکه لچک به سر خاله زنکی هستی که بودی و این خارج آمدن چیزی به ارزش های نداشته ات اضافه نکرده است، تو خودت چه گهی هستی که به خودت اجازه میدی درباره من اینطوری حرف بزنی و قضاوت کنی؟
زنیکه فلان فلان شده گه خوردی این حرف مزخرف را پشت سر من زدی. کوفتت بشه نون و نمکی که با هم خوردیم و ...
وای خدای من نه من آدم این بحث های بیهوده نیستم.
خب که چی؟
آخر کدام بحث با آدمی که هیچ بدی به او نکردی و او جز حسادت و تنگ نظری نگاه دیگری به تو نداشته قرار است به قربون دست و پای بلوریتون و ببخشید که سو تفاهم شده بود ختم شود؟
آخر کدام بحث با آدمی که نمک خورده و نمکدان شکسته قرار است به بوس و بغل ختم شود؟
اصلا همان بهتر که من فوبیای بحث کردن داشته باشم. آدم های تنگ نظر را با یک دکمه دیلیت از زندگی حقیقی و مجازی ام حذف کنم و خلاص.
خوبی ماجرا اینجاست که روحیه قوی هم در این حذف کردن دارم یعنی با تصمیم و دکمه حذف ظرف چند ثانیه شخص مورد نظر برای همیشه از زندگی من حذف می شود. به این نکته که خوب فکر می کنم می بینم آن آدمها حتی اگر ظاهر ماجرا عمیق باشد یک رابطه سطحی و بی ارزش بودند و گرنه می شود رفیقی صمیمی و دوستی ریشه دار را با یک دکمه حذف کرد؟
نه امکان ندارد. من که تا امروز مجبور به حذف رفیق ریشه داری یا رابطه عمیقی نشده ام.
هر کس حذف شده در سطح بوده و چیزی به اسم رابطه واقعی بین ما وجود نداشته.
این فوبیای بحث کردن خیلی هم خوب است. حذف کردن اصلا از آن هم بهتر مگر آدمیزاد چقدر عمر می کند که تمام روابط سطحی و دم دستی اش را هم مجبور باشد مرتب بازبینی کند؟
بگذار فقط کمی زندگی کنیم وقت تنگ است رفیق
* در پاسخ به دوستی که مرا به بحث کردن توصیه می کرد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر