فکر کن آدم وبلاگش از ماکائو و پرو هم بازدید داشته باشه اونم وقتی از شدت تنبلی دیر به دیر پست می ذاره و اینجا رو به روز می کنه من واقعا از بازدید کنندگان محترم کمال تشکر را دارم و بهشون افتخار می کنم اصلا همین بازدید هاست که باعث می شه بابت ننوشتن وبلاگم عذاب وجدان داشته باشم.
مثل قدیما شاید شروع کردم به نوشتن روزمرگی ها به افتخار همین بازدیدهای غیر منتظره که لذتش از لایک های مصلحتی فیس بوکی بعضی از آدمها بیشترم هست.
از بهانه های کوچک خوشبختی:
بودن در کنار رفقای جان که شاید هم زبان تو نیستن که نیستن اما هم دل ات هستن. نیشت نمی زنن دو دوزه بازی هم در نمی یارن ... مهمان دوست فرانسوی- آلمانی جان که روزی روزگاری در ایران میزبانش بودم لذتبخش ترین اتفاق تعطیلات تابستانی امسال بود هر چند کوتاه است و سفر کاری است و ما کلا هیچ کجا رو ندیدیم اما از هم نشینی با حضرت دوست لذت وافر بردیم و کاری هم شروع کردیم که شاید مسیر زندگی ما رو حسابی تغییر بده ...
از بهانه های کوچک دلخونی
بدترین اتفاق اینکه با دوستا و رفقای ایرانی هیچ کاری رو نمی تونی به نتیجه برسونی، چرا ؟ چون بلاخره یکی پیدا می شه که اولین سم پاشی ها رو شروع کنه اولین من من ها اولین چشم و هم چشمی ها حتی اگر این کاری که داری با اونا شروع می کنی یه کار خیر و انسانی باشه بازم برای یه عده مسابقه است . اولین کسی که از جمع خارج می شه و زیر پوستی شروع می کنه به پچ پچ کردن تو گوش بقیه واقعا آدم ترسناکیه این آدم در همه جمع ها پیدا می شه و شور و هیجان یک کار مثبت و انسانی رو به گند می کشه البته خاله زنک- عمو مردک هایی که دل به دلش می دن هم بی تقصیر نیستن ... و در وجود همه ما یک خاله زنک - عمو مردک مهربان نهفته است بعضی ها بیشتر بعضی ها کمتر ...
باید برسم به شام حضرت دوست کمی استراحت و آماده شدن برای بازگشت به خانه با کلی امید و انگیزه برای کارهای جدید و سامان دادن کارهای قدیمی خوبی اش اینکه هیچ دوست و هم وطن ایرانی تو پروژه های کاری من نیست و نخواهد بود تا فردا بشه رئیس ام تا فردا بشه معلم اخلاقم. تا فردا بشه همه کاره ما بشیم هیچ کاره اینا کم دلایلی نیست برای افزایش انگیزه ...
مثل قدیما شاید شروع کردم به نوشتن روزمرگی ها به افتخار همین بازدیدهای غیر منتظره که لذتش از لایک های مصلحتی فیس بوکی بعضی از آدمها بیشترم هست.
از بهانه های کوچک خوشبختی:
بودن در کنار رفقای جان که شاید هم زبان تو نیستن که نیستن اما هم دل ات هستن. نیشت نمی زنن دو دوزه بازی هم در نمی یارن ... مهمان دوست فرانسوی- آلمانی جان که روزی روزگاری در ایران میزبانش بودم لذتبخش ترین اتفاق تعطیلات تابستانی امسال بود هر چند کوتاه است و سفر کاری است و ما کلا هیچ کجا رو ندیدیم اما از هم نشینی با حضرت دوست لذت وافر بردیم و کاری هم شروع کردیم که شاید مسیر زندگی ما رو حسابی تغییر بده ...
از بهانه های کوچک دلخونی
بدترین اتفاق اینکه با دوستا و رفقای ایرانی هیچ کاری رو نمی تونی به نتیجه برسونی، چرا ؟ چون بلاخره یکی پیدا می شه که اولین سم پاشی ها رو شروع کنه اولین من من ها اولین چشم و هم چشمی ها حتی اگر این کاری که داری با اونا شروع می کنی یه کار خیر و انسانی باشه بازم برای یه عده مسابقه است . اولین کسی که از جمع خارج می شه و زیر پوستی شروع می کنه به پچ پچ کردن تو گوش بقیه واقعا آدم ترسناکیه این آدم در همه جمع ها پیدا می شه و شور و هیجان یک کار مثبت و انسانی رو به گند می کشه البته خاله زنک- عمو مردک هایی که دل به دلش می دن هم بی تقصیر نیستن ... و در وجود همه ما یک خاله زنک - عمو مردک مهربان نهفته است بعضی ها بیشتر بعضی ها کمتر ...
باید برسم به شام حضرت دوست کمی استراحت و آماده شدن برای بازگشت به خانه با کلی امید و انگیزه برای کارهای جدید و سامان دادن کارهای قدیمی خوبی اش اینکه هیچ دوست و هم وطن ایرانی تو پروژه های کاری من نیست و نخواهد بود تا فردا بشه رئیس ام تا فردا بشه معلم اخلاقم. تا فردا بشه همه کاره ما بشیم هیچ کاره اینا کم دلایلی نیست برای افزایش انگیزه ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر