۱۳۹۳ مرداد ۱۸, شنبه

نخی که بستم به انگشتم ، ضربدری که زدم روی دستم

من با این آدمها نمی تونم دوست باشم
تراپی برای خودم 

 آدمهایی که خودشون رو می اندازن وسط رابطه من  با کس دیگه. آدمهایی که جنبه ندارن تا یکی از دوستانم رو بهشون معرفی کنم. شاید این اصلا دلیل خوبی برای اعتماد نکردن به اون آدمها نیست ولی من به اینا می گم دزدان رابطه.

آدمهایی که وقتی جمعی با هدف روشنی شروع به کار یا دوستی می کنه از جمع جدا می شن و یکی دو نفر رو گلچین می کنن برای پچ پچ کردن و سم پاشی درباره یکی از اعضا یا بقیه اعضای اون گروه  به اینا می گم آفت رابطه دیگه توضیح بیشتری هم ندارن.

آدمهایی که می خوان رئیس باشن و رهبری کنن. اینا رو اعصابن آدم تو دوستی رئیس نمی خواد.

آدمهایی که می خوان معلم اخلاق باشن آدم از دوستی فقط دوستی می خواد تو مدرسه و دانشگاه میرن درس می گیرن.

آدمهایی که وقتی تو جایی می بریشون صاحب اونجا می شن، اونجا می شه ملک پدریشون خب تو دیگه جرات نمی کنی هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت دیگه اون آدمها رو جایی ببری. به جایی یا کاری معرفی کنی چون نه تنها صاحب اون جا می شن که بودن تو هم جای اونها رو تنگ می کنه. وقتی نتونی به دوستت اعتماد کنی و با خودت جایی ببریش این دیگه دوستی نیست. 

آدمهایی که موذی و آب زیرکاهن تو رو به جون یکی دیگه می اندازن نسبت به یکی دیگه بد بینت می کنن حتی رابطه شما رو به گه می کشن ولی خودشون خیلی شیک و مجلسی به رابطه با اون آدم ادامه می دن و اینا رو می گن دوستان سیاستمدار. سیاستمدارها کثیف ترین آدمهای دنیان که اگر یه روز نسلشون منقرض بشه دنیا گلستان می شه ... 
دزدان رابطه
آفت روابط
معلمان اخلاق
سیاستمداران 
رهبران 
دو بهم زنان 
بی جنبه ها 
بله من با اینها نمی تونم رفاقت کنم خب می تونم بهشون بگم آدمهای دور و بر ولی نمی تونم بهشون بگم رفیق، بگم دوست، اینا هستن که باشن. همون طور که من برای خیلی ها هستم که باشم... ما ها هستیم با هم انگار نیستیم. بودن و نبودنمون برای هم مهم نیست. منم حتما تو دسته ممنوعه های یکی قرار می گیرم. منم جزو رابطه های دور و بر خیلی ها هستم.

به هر حال به هر رابطه مصلحتی و دم دستی نمی شه گفت رفاقت. حتی اگر ظاهرش فریبنده و جذاب باشه.

رابطه های مجازی مثل هندوانه در بسته است درش که باز می شه بعضی ها افتضاحن یه جوری می خورن تو ذوق ات که به گه خوردن بی افتی بعضی هام شیرین و خوشمزه و دوست داشتنی پس درباره این دسته از روابط هیچ حرفی نمی شه زد و هیچ پیش بینی نمی شه کرد در بسته ترین روابط همین روابط مجازی است و یک استثنا تمام عیار.

اما نکته آخر در روابط مجازی تصمیم دارم اگر از عکسی از نوشته ای از آدمی خوشم نیومد از کنارش بگذرم مثل یه رهگذر. زندگی مجازی برای مهاجرا اجتناب ناپذیره از اون نمی شه گذشت اما بساط تزویر و ریا رو که می شه برچید. می شه لایک های مصلحتی نزد لزومی نیست تو شیکم مردم رفت و باهاشون برای نظرات و علاقه مندی هاشون دعوا کرد ولی می شه گذر کرد و ریاکارانه لایک هم نزد.

اینا رو نوشتم اینجا که فقط یادم بمونه مثل نخی که می بندی به انگشتت یا ضربدری که می زنی رو دستت...

هیچ نظری موجود نیست: