۱۳۹۳ مهر ۲۳, چهارشنبه

نگران من نباش عزیزم تو هم به رویاهای خودت فکر کن

رویاهام 
شک ندارم که باید حتما روزی به آمریکای لاتین سفر کنم، باید هویت بعضی از آن کشورها  را کشف کنم باید ببینم چطور سرزمینی می تواند آدمی را پرورش دهد که در ستایش تاریکی می نویسد. باید به سرزمین بورخس سفر کنم و راز ستودن تاریکی را کشف کنم. باید ب بفهمم چطور می شود صد سال تنهایی را به دوش کشید.
باید سری به پرو بزنم باید ببینم چطور می شود چون ماهی، چون یوسا در آب شنا کرد.
باید برم شیلی، گواتمالا، مکزیک. باید زبان اسپانیایی هم یاد بگیرم فکرش را بکن روزی برسد که بتوانی آن کتاب ها را به زبان خود نویسنده بخوانی بدون واسطه مترجم.
اگر رویاهایم را دنبال کنم حتما زندگی کولی واری خواهم داشت در جنوب آمریکا، کشف و شهود که تمام شد برمی گردم نروژ طبیعت بکر این سرزمین جان می دهد برای مردن. خلوتی گورستان حتما به روحم آرامش خواهد داد.
تهران تنها جایی است که دلم نمی خواهد در آن بمیرم. گورهای دو طبقه چسبیده شده به هم درست مثل زندگی در چهار دیواری های چسبیده به هم کجایش می تواند لذت بخش باشد؟
من که انتخاب نکردم کجا متولد شوم. خب حداقل می توانم انتخاب کنم کجا بمیرم.
می توانم انتخاب کنم کجا رویاهایم را دنبال کنم.
باید رویاهایم را دنبال کنم پیش از آنکه بمیرم.

این روزهام 

درباره این روزهام می نویسم تا خیال کنجکاو مخاطب خاص راحت باشد دوست ندارم کسی را آزار بدهم، آزارده است از ناتوانی در کشف این روزهای من.
نگران نباش عزیزم، شبکه های اجتماعی را دیر به دیر چک می کنم. انگیزه ای برای نوشتن یا نمایش مدام از خوردن و خوابیدن و بیدار شدنم ندارم. یعنی فکر می کنم حالا اینها را بنویسیم که چی؟ نمایش نمایش است می خواهد نمایش فقر و تنگدستی باشد یا ثروت، نمایش اندوه باشد یا شادمانی. نمایش چیزی به کسی اضافه نمی کند. نه به نمایش دهنده نه به تماشاگران. حساب اشتراک گذاشتن دیدنی های جهان و خواندنی های جهان جداست اگر هر از گاهی سری هم به شبکه های اجتماعی می زنم برای دیدن همین هاست کتابهای تازه منتشر شده. شهرها و کشورهایی که ندیدم یا حتی دستور یک غذایی که تا امروز نپخته ام. دیدن آنها هم هفته ای یکی و دو بار کافی است.
راستش هیچ تصمیمی نمی تواند در این جهان قطعی باشد. آدم حال و روز متفاوتی دارد شاید فردا روز احساس کردم نیاز دارم به شریک شدن روزانه هام با دیگران آنوقت بر می گردم هم می نویسم هم نشان می دهم هر چه هست و نیست را، نه آن حس و حال بد است نه این بعضی ها در حال و روزشان ثبات دارند، من ندارم. هیچ وقت نداشتم. آن روزهایی که می خواهم کاری را از پیش ببرم به تمرکز بیشتری نیاز دارم به بیشتر خواندن به بیشتر فکر کردن. برای شروع هر کاری باید کمی در انزوا خواند و خواند باید کمی به صدای سکوت گوش داد باید کمی  فکر و ذهن را رها کرد و منتظر ماند.
بگذار من بی ثبات ترین آدم روی زمین باشم راستش را بخواهی عزیزم نه تنها قضاوت تو که قضاوت دیگران هم برایم اصلا مهم نیست یعنی نه من برای تو زندگی می کنم نه برای دیگران من برای خودم زندگی می کنم شاید خودخواهانه به نظر برسد اما گفتم نظر تو اصلا برای من مهم نیست. همین طور که احتمالا نظر من برای تو مهم نیست اینکه قضاوت من درباره تو این است که دو دودوزه باز و دروغگویی، که لباس بره مهربانی را پوشیده ای که همه را با معصومیت فریب می دهد. اصلا به درک که من درباره تو اینطور فکر می کنم تو زندگی خودت را بکن.
گور پدر خبرها، که دیگر نمی خوانم. چه فرقی می کند خواندن یا نخواندنشان این روزها برای من، وقتی تاثیری ندارم به حالشان؟
ببین دوست عزیز من نمی خواهم مثل خیلی از مهاجران بعد از سی سال چشم باز کنم و ببینم برای خواندن یک نامه ساده از اداره مالیات باید دست به دامن در و همسایه شوم. من نمی خواهم تا ابد بنشینم و حسرت بخورم که ای های ای وای وطنم وطنم...
من نمی خواهم تا ابد بنشینم و اندوه زبان از دست رفته ام را بخورم.
هر چند دیر است برای شروع دوباره ( بیا تعارف و مثبت اندیشی را کنار بگذاریم واقعا دهه چهارم زندگی برای شروع از نو دیر است) اما من از نو شروع کردم حتی اگر به من بگویند دهه چهارم زندگی دهه پایانی است باز هم برایم مهم نیست مهم رفتن است نه رسیدن. پس نگران من نباش که در حال رفتنم. در حال طی کردن مسیری که تا دلت بخواهد پستی و بلندی دارد.
اگر ننویسم حالم خوب نیست پس می نویسم اما نوشتن های آنی و لحظه ای در شبکه های اجتماعی با ارزش ترین نوشته های جهان را هم نازل می کند چه برسد به قلم و زبان الکن چون من بیسوادی که اگر می نویسم برای نجات خویش است از طوفان درون.
حالا فکرش را بکن با این همه سر و دل مشغولی، با این همه بی تفاوتی نسبت به نظر تو و دیگرانی که هر از گاهی سرک می کشند به روزانه هام حق ندارم سکوت کنم ؟ شاید کمی مرموز به نظر برسد اما واقعا اینطور نیست هیچ اتفاق مرموزی در حال رخ دادن نیست خودت را نگران نکن. به تو اطمینان می دهم با سیاه مشق هایی که می نویسم برنده جوایز ادبی بین المللی سال 2015 نخواهم بود. به تو اطمینان می دهم رئیس جمهور بعدی هیچ کجای جهان نخواهم بود ( یادت رفته من شهروند هیچ کجای جهان نیستم؟)  قول شرف می دهم که جانشین بان کی مون هم نخواهم شد. پس نگران نباش نه تنها نگران من که نگران بقیه آدمهایی که از آنها بی خبر می مانی و مدام به در و دیوار می کوبی. ببین همه ما آدمهای ساده معمولی هستیم که زندگی های شگفت انگیز خودمان را داریم یکی همین الان مشغول پختن شگفت انگیزترین غذای جهان است. دیگری همین الان در سفر به شگفت انگیزترین جای جهان من مشغول خوردن شگفت انگیزترین ساندویچ جهان و نوشتن نامه ای به تو به همراه چند توت فرنگی چاق نروژی که یکی در میان شیرین است. بله نه ساندویچ من برای تو شگفت انگیز است نه توت فرنگی های چاقم احتمالا شگفت انگیزترین های بقیه هم همین وضعیت را خواهد داشت. فقط کافی است تا آنها را ببینیم و بدانیم غذای شگفت انگیز دوستمان ماکارونی است و سفر شگفت انگیز دیگری مثلا ورامین... آن وقت دست از خیال باقی بر می داریم و فکر نمی کنیم در این بی خبری دیگران شق القمر می کنند.
کمی طولانی شد ناهار من توت فرنگی ها هم دارد تمام می شود باید خودم را برای شگفت انگیزترین جلسه جهان آماده کنم که در آن حتی یک کلمه هم درباره انرژی هسته ای سخن نخواهیم گفت شگفت انگیزترین جلسه ما احتمالا برای تو کسل کننده ترین خواهد بود.
نگران من نباش عزیزم بیا از این به بعد تو هم به رویاهای خودت فکر کن حتما تو هم رویاهای شگفت انگیزی داری.

پی نوشت : 

توصیه می کنم در ستایش تاریکی از خورخه لوئیس بورخس را بخوانید که کتاب پارسه منتشر کرده مجموعه داستان های تخیلی نویسنده آرژانتینی.
و البته ماهی در آب را از یوسا که خاطرات جالبی از یوسا منتشر شده کتاب سر کار همراهم نیست یادم نمی یاد مال کدوم انتشارات بود.
اگر ایران هم نیستید به شهر کتاب آنلاین سری بزنید مشکلی هم بابت پرداخت با ویزا کارت و ... نخواهید داشت حساب پی پالش به راحتی قابل پرداخته و شما مشکلی هم با بانک نخواهید داشت برای بار دومم سفارش دادم و مشکلی پیش نیامد...


- خیلی دلم می خواد تند تند وبلاگ بنویسم که عادت وبلاگ نویسی از سرم نپره اما نمی شه شکایتی ندارم خیلی هم خوشحالم از این وقت های پر شده با کار و درس لذت می برم از این خستگی دلچسب...
- نبودن آدمها در دنیای مجازی به معنای تارک دنیا شدنشون نیست دنیا شاید برای شما دوست عزیز فیس بوک باشه ولی احتمالا برای خیلی ها بزرگ تره ...




هیچ نظری موجود نیست: