۱۳۹۳ شهریور ۲۸, جمعه

سرانجام پرونده قتل ساناز نظامی در میشیگان

پیش از نوشتن 
ساناز نظامی همون دختری بود که در میشیگان آمریکا به دست شوهرش کشته شد.
اگر در جریان خبرهای مربوط به اون ماجرا نیستید می تونید اینجا گزارشی که قبلا برای ایران وایر نوشته بودم و تریبون زمانه هم بازنشر داده بود ببینید ناگفته هایی از قتل ساناز نظامی در میشیگان متاسفانه نسخه اصلی گزارش رو در سایت ایران وایر پیدا نکردم. 
اما بخش دوم گزارش من که همچنان در ایران وایر قابل مشاهده است . گفت و گو با پدر ساناز و قصه این ازدواج بود که اینجا می تونید بخونید چند روایت از زندگی ساناز نظامی
اینم آخرین خبری که داشتم از نتیجه بررسی های پزشکی قانونی روی نیما در وبلاگ خودم اینجا

سرانجام پرونده قتل ساناز نظامی 
اما در نهایت دیروز ایمیلی دریافت کردم  که خبر نتیجه دادگاه نیما در میشیگان بود. نیما به قتل از نوع درجه دوم محکوم شده . نتیجه دادگاه به گفته توماس رزمرگی موفقیت آمیز بوده تا سی روز دیگه هیات منصفه مشخص می کنه نیما تا چند سال باید در زندان بمونه. 
سارا نظامی به من توضیح داد که بارها و بارها درخواست حبس ابد برای نیما رو به دادگاه ارسال کرده. اما خب همچنان خانواده ساناز نتونستن نه در دادگاه حاضر باشن نه بر سر مزار دخترشون. خانواده ساناز نتونستن حتی یادگاری هایی مثل کتاب و دست خط و خلاصه خورده ریزهای ساناز رو داشته باشن در حالی که آفیسر پرونده در گفت و گو با ما توی همون گزارش اول گفته بود همه وسایل شخصی ساناز رو جمع کرده تا به عنوان آخرین یادگاریهاش برای خانواده اش ارسال کنه.
خانواده ساناز در نهایت حتی نتونستن با افرادی که اعضای بدن ساناز رو گرفته بودن ارتباط بگیرن و خلاصه هیچ مسکنی نداشتن همه این ماه ها و روزهای برای تسکین دردهاشون. 

جزئیاتی از شب قتل در دادگاه مطرح شده که منم تا این حد در جریان قرار گرفتم : 
هیات منصفه سه روز دادگاه تشکیل دادن و در نهایت ساعت سه و نیم بعدازظهر روز هجده سپتامبر نیما رو مجرم دونستن  به قتل از نوع درجه دو.
پلیس میشیگان صدای ساناز رو در دادگاه پخش می کنه. ساناز با پلیس تماس گرفته و درخواست کمک می کنه. می گه آمبولانس و پلیس می خوام نیما نصیری من رو کتک زده. اما تلفن قطع می شه. پلیس این بار تماس می گیره و نیما گوشی رو بر می داره و می گه ساناز حالش خوبه و خوابیده ما نیاز به آمبولانس نداریم.در نهایت معلوم می شه که نیما بعد از تلفن اول ساناز رو بیشتر و بیشتر کتک زده حتی به گفته خودش تلفن همراه رو تو دهن ساناز فرو کرده این جمله خودشه دقیقا. 
نیما بعد از تلفن اول بوده که سر ساناز رو بارها و بارها به زمین می کوبه و بعد از اون ساناز بیهوش می شه. 
خواهر ساناز معتقده که با توجه به پاره کردن مدارک شناسایی ساناز حتما نیما قصد فرار داشته البته پلیس در مصاحبه اولش گفت که نیما همکاری خوبی باهاشون کرده.
ساناز در واقع زمان تلفن اول هم زنده بوده هم زنده می مونده اما به فاصله تلفن اول و رسیدن پلیس با شکنجه ها و کتک های نیما دیگه دچار خونریزی شدید مغزی شده. 

خلاصه که در نهایت هم هیچ حرفی  نتونستم از خانواده نیما  بشنوم حتی از دوستان نیما. اونها به هیچ وجه نه حاضر به حرف زدن بودن نه اصلا خودشون رو نشون دادن تنها چیزی که به واسطه یه دوست به  دستم رسید این بود که خواهر نیما گفته ما هیچ ارتباطی با نیما نداریم و گند کاریهای اون به ما هیچ ربطی نداره. به هر حال هنوزم نمی شه قضاوت کرد که نیما آدمی طرد شده از خانواده بوده یا اونها این حرفها رو برای فرار از پاسخگویی می زنن و نمی خوان اصلا هیچ مسئولیتی قبول کنن. 
سارا امیدواره نیما حبس ابد بگیره اما تا جایی که من در جریان قرار گرفتم در میشیگان حکم این نوع قتل از 25 سال تا 13 سال متغییره . در ضمن آخرین عکس نیما رو هم دیدم با کراوات خیلی هم تمیز و مرتب اصلا از اون مجنون دل خسته خبری نبود به خاطر کپی رایت اجازه انتشار عکس رو ندارم. 

غم انگیزه که پیگیریها، حکم دادگاه خبرها و مصاحبه ها اصلا هیچی دیگه باعث نمی شه اون دختر با شور و انرژی با هزار امید و آرزو دوباره به زندگی برگرده. این بخشش خیلی غم انگیزه. کاش فقط درس عبرتی بشه برای همه دخترای ایرانی که بیخودی به کسی اعتماد نکنن. چشماشون رو باز کنن تا یه ساناز دیگه باز هم قربانی نشه. شاید یه تلنگر باشه ساناز برای همه زنهایی که تو خونه هاشون کتک می خورن. تحقیر می شن و مورد آزار قرار می گیرن اما صداشون در نمی یاد. 

بعد از نوشتن 
با توجه به اینکه این جا وبلاگ شخصی من است ترجیح دادم یه روایت ساده و وبلاگی از خبرهایی که شنیدم بنویسم و خودمم می دونم این نوشته در دسته هیچ کدام از سبک های خبری و گزارش نویسی قرار نمی گیره. 

هیچ نظری موجود نیست: